مونیکا لوینسکی رو همه می شناسن، زنی که حدود بیست سال پیش در دفتر کاخ سفید کارآموزی می کرد و یهو با معلوم شدن رابطه پنهونی اش با بیل کلینتون دنیا رو در شوک و حیرت فرو برد. اون در تموم سالای بعد از این رسوایی همیشه مورد توجه رسانه ها بوده و این رابطه جنسی جنجالی راه زندگی اونو کلا عوض کرد.
تازگیاً تماشاگر پخش سریال مستند سه قسمتی «رابطه عاشقانه کلینتون» (The Clinton Affair) بوده ایم که لوینسکی در اون ابعادی تازه از رابطه حروم جنسی خود با رییس جمهور وقت آمریکا، بیل کلینتون، معلوم می کنه؛ اینکه کلینتون اونو قسم داده و از اون خواسته س که در مورد رابطه شون دروغ بگه.

این اولین باریه که لوینسکی به صورت علنی معلوم می کنه که بیل کلینتون از اون خواست در صورت فرا خونده شدن واسه شهادت در پرونده پائولا جونز (کارمند قبلی فرمانداری آرکانزاس که بیل کلینتون رو به بدرفتاری جنسی در دوران حضور اون در مقام فرماندار این ایالت متهم کرده بود) هرگونه رابطه خود با رییس جمهور رو رد کنه، با این قول که در صورت رد کردن ادعای داشتن رابطه با اون، لوینسکی مجبور به شهادت دادن همراه با قسم نیس.
بعد تو یه حرکت نادرست و گستاخانه، چند روز بعد لوینسکی رو به دفترش فرا خونده و اون و کلینتون در کاخ سفید، به صورت خصوصی و بسیار دوستانه کریسمس رو جشن می گیرن.

هر چند ماجرای رابطه بیل کلینتون و مونیکا لوینسکی در سال ۱۹۹۷ بر کسی پوشیده نیس اما افشای این ماجرا رسوایی بزرگی واسه رییس جمهور وقت بود که پای اونو هم به دادگاه باز کرد.
ایشون در اول داشتن هر گونه رابطه با لوینسکی رو رد کرد اما بعد از ارائه اسناد غیرقابل تکذیب (از جمله بقایای ترشحات بدن اون روی لباسای لوینسکی) چاره ای جز اعتراف نداشت و به دلیل قسم دروغ به دادگاه کشانده شد.
در آخر ایشون به خاطر دروغی که گفته بود و رابطه با یه کارآموز در کاخ سفید از مردم کشورش معذرت می کنی و واسه دور دوم هم در کاخ سفید موند.

اما این ماجرا به عنوان یکی از بزرگ ترین رسواییای تاریخ آمریکا در اذهان باقی مونده و هنوزم به اون پرداخته می شه.
در اون دوران لوینسکی ۲۲ و کلینتون ۵۱ ساله بود که رابطه خود رو شروع کردن. این ماجرا و تماسای تلفنی این دو که می گن شامل صحبتایی در مورد روابط جنسی شون بود به وسیله سرویسای اطلاعاتی اسراییل، بریتانیا و روسیه شنود شده و به ادعای یکی از کسایی که در مورد اون کتابی نوشته، نخست وزیر وقت اسراییل از این ماجرا به عنوان اهرم فشاری واسه آزادی یه جاسوس اسراییلی استفاده کرده. بارها مامورین امنیتی متوجه حضور لوینسکی در نزدیکی دفتر کار رییس جمهور شدن اما اون هر بار با بهونه ای خود رو خلاص می کرد.

هم اینکه می گن که اون با پوشیدن لباسای بدن نما و بسیار کوتاه تلاش در تحریک رییس جمهور داشت که ً در اینم موفق بود. بر خلاف هشدارهای یکی از خدمه کاخ سفید، لوینسکی بازم به صورت مخفیانه و از راهروهای پر پیچ و خم خود رو به دفتر کار رییس جمهور میرسونه و در آخر رابطه جنسی خود و کلینتون رو با منشی کلینتون گفت. لوینسکی ادعا کرده بود که بعضی وقتاً در دفتر کار کلینتون و در حالی که اون در حال صحبت تلفنی با سفرای و رهبران جهان بوده با ایشون رابطه زناشویی دهانی انجام داده. این در حالی بود که علاوه بر تریپ، جاسوسان اسراییلی، روسی و بریتانیایی در حال گوش دادن به داستان بودن. آخرین رابطه جنسی (رابطه زناشویی دهانی) این دو در مارس ۱۹۹۷ در کتابخونه بیرون از دفتر کار مخصوص رییس جمهور انجام شد.

در اون زمان، اون به دلیل افتادن از پله های خونه گرگ نورمن، گلف باز مشهور استرالیایی، در فلوریدا دچار آسیب به ناحیه پا شده بود و جنب و جوش چندانی نداشت. باحال این که بیل کلینتون قبل از آخرین رابطه جنسی اش با مونیکا لوینسکی می دونست که روابط جنسی تلفنی اون با لوینسکی لو رفته اما به لوینسکی گفت که اگه کسی در مورد صحبتای تلفنی چیزی از اون پرسید ادعا کنه که همه این قضایا شوخی بوده.
بوریس یلتسین، رییس جمهور وقت روسیه در کتاب خاطرات خود تاکید کرده بود که فایل صوتی تماسای تلفنی شنیع این دو رو با تموم جزییاتش شنیده.

لوینسکی نمی دونست که این آخرین روزیه که اون با رییس جمهور آمریکا رابطه داره و بعد از اون بود که به ادعای لوینسکی، کلینتون معشوقه خود رو تنها گذاشت تا یه تنه به جنگ تیم تحقیقاتی پرونده، اف بی آی و همه مردم آمریکا بره در حالی که رییس جمهور از میلیونا دلار کمک مالی که به وسیله حامیانش جمع شده بود حال می کنه.
این شرایط در برهه ای اونقدر واسه مونیکا لوینسکی سخت شده بود که به گفته خودش میخواس دست به خودکشی بزنه. لوینسکی بخشی از این ماجرا رو این جوری به یاد می آورد: «بیل ساعت ۲:۳۰ صبح زنگ زد و دو خبر بد رو برام نقل کرد.

خبر اول این بود که داداش بتی کری تو یه تصادف رانندگی کشته شده و من رابطه ای بسیار نزدیک با بتی داشتم، منظورم اینه که رابطه ما بسیار پیچیده بود اما من به اون اهمیت زیادی می دادم چون تازگیاً یکی دیگه از بستگانش رو از دست داده بود. به خاطر همین این خبر برام بسیار ناراحت کننده بود». شرایط وقتی واسه لوینسکی بسیار بدتر از قبل شد که خبر بد دوم رو شنید و این خبر بسیار نزدیک تر به اون بود.

این مطلب را هم بخوانید :   ۱۱ حقیقتی که درباره میمون ها نمی دانید

لوینسکی اینجور ادامه میده: «و بعد، اون خبر تعجب برانگیزش رو گفت مبنی بر اینکه فهرست شاهدان در پرونده پائولا جونز رو دیده و من هم در میان اونا قرار داشتم. خبر مربوط به بتی منو از یه طرف گیج کرده بود و خبر مربوط به فهرست شاهدان هم به شکلی دیگه و به صورت کامل منو در بهت و حیرت فرود برد. اون به من گفت که این موضوع قلبش رو شکسته و اون فکر می کرده که منو به عنوان تماشاگر احضار نمی کنن».

لوینسکی ادامه ماجرا رو اینجور به یاد می آورد: «سرجایم خشکم زده بود. به خاطر خونواده ام بسیار سردرگم شده بودم و این موضوع در رفتارم کرد پیدا کرد.
حالا خوبیش اینه بیل به من کمک کرد که از این پریشونی و گیجی خارج شوم و به من گفت که شایدً بتونم یه استشهادنامه امضا کنم تا از ماجرا خودمو خلاص کنم اما هنوز حتی صد درصد مطمئن نبود که به دادگاه فراخوانده میشم یا نه». لوینسکی میگه که کلینتون به طور دقیق به اون نگفته که باید دروغ بگه یا این ماجرا واسه اون دردناک میشه. تنها چند روز پس از این تماس تلفنی اما لوینسکی به دادگاه فرا خونده شد، از این رو عزمشو جزم کرد در این رابطه با ورنان جوردن، دوست نزدیک و وکیل کلینتون صحبت کنه.

تا به این نقطه از این سریال مستند، داستانای مربوط به روابط مونیکا لوینسکی و بیل کلینتون با جزییات و دقت تموم دنبال شده اما در اپیزود سوم سوالاتی وجود دارن که نه فقط جواب داده نشده ان بلکه اصلاً کسی این سوالات رو مطرح هم نکرده. لوینسکی ادعا می کنه که با خواست خودش به جوردن زنگ زده و یه قرار ملاقات مخفی با ایشون در دفتر کار اون گذاشته.
هنوز مشخص نیس که چیجوری یه کارآموز ۲۴ ساله که در دفتر پنتاگون کار می کرد چیجوری تونسته به این سرعت یه قرار ملاقات روبرو رو با یکی از قدرتمندترین وکلای اون زمان جهان ترتیب دهد.

لوینسکی میگه: «نمی دونستم با کی تماس بگیرم و ورنان وکیلی به نام فرانک کارتر رو نام برد و منو با خود به دیدار اون برد. فرانک کارتر برام توضیح داد که اگه شهادت نامه رو امضا کرده و هرگونه رابطه جنسی با رییس جمهور رو تکذیب کنم بدین معناست که دیگه احتیاجی به شهادت دادن علنی در پرونده پائولا جونز نیس.
احساس خوبی در این مورد نداشتم اما فکر می کردم کار درست همینه، مسخره بود، نه؟ کار درست زیر پا گذاشتن قانون بود». مدت کوتاهی بعد از اینکه لوینسکی هر گونه رابطه با رییس جمهور رو منکر شد، کلینتون با فرا خوندن اون به کاخ سفید از اون تشکر کرد.

مونیکا لوینسکی ادامه ماجرا رو اینجور بازگو می کنه: «این اولین باری بود که بادی، سگ کلینتون، رو می دیدیم، من و سگ یه مدت رو به بازی در داخل دفتر پرداختیم و بعد از اون بود که به کتابخونه پشتی رفتیم و بوسه کریسمس رو رد و بدل کردیم. در طول تابستون اون به تاکستان مارتا رفته بود و چیزای خیلی از اونجا با خود آورده بود. اون یه کیف پارچه ای به این بزرگی از رستوران بلک داگ [رستورانی در تاکستان مارتا] با خود آورده بود. یه خرس سنگی و عینک. این بیشترین تعداد هدیه ای بود که اون به صورت همزمان به من می داد. اون خوب می دونست که ماجرای شهادت ازم در مورد هدیه های خاصی که گرفتم خواهد پرسید اما هدیه های بیشتری به من داد. اون به روشنی هنوزم به من اعتماد داشت».

لوینسکی همه این هدایا و هدایای دیگه رو واسه اینکه خوب از اونا نگهداری شده و از آسیب رسیدن احتمالی به اونا جلوگیری کنه به منشی کلینتون تحویل داد، بعد از این دیدار پایانی بود که لوینسکی مجبور شده به تنهایی از خود دفاع کنه.
دکتر برنارد لوینسکی و همسر سابقش مارسیا (پدر و مادر مونیکا) در اپیزود دوم سریال مستند «رابطه عاشقانه کلینتون» که اونا پس از شنیدن خبر گرفتن دوره کارورزی دخترشون در کاخ سفید بسیار حیرت زده شدن. پدر مونیکا که فرزندی یه یهودی آلمانی بوده و در طول جنگ جهانی دوم به آمریکای مرکزی فرار کرده، در صحبتای خود اینجور میگه: «من یه مهاجر السالوادوری بودم و برام عجیب و باورنکردنی بود که اون بتونه در کاخ سفید کار کنه».

این دوره کارورزی خیلی زود با معلوم شدن رابطه جنسی بین مونیکا و کلینتون به وسیله اف بی آی از کنترل خارج شده و اف بی آی اونو مجبور به همکاری واسه به دادگاه کشاندن کلینتون کرد.
مونیکا ادعا می کنه که ماموران اف بی آی با تهدید به تحت تعقیب قرار دادن مادرش اونو مجبور به همکاری کردن و یهو وقتی که به تهدید تیم کنت استار و ماموران فدرال می رسه که تهدید کرده بودن اون و مادرش در صورت دروغ گفتن در مورد رابطه با کلینتون با ۲۷ سال حبس مواجه می شن شروع به گریه می کنه.
لوینسکی این بازجویی ۱۲ ساعته در اتاق هتلی در ریتز کارلتون رو این جور به یاد می آورد:«چند بار گفتم که میتونم با مادرم تماس بگیرم و اونا هر بار جواب منفی می دادن. می گفتن تو ۲۴ سال سن داری، احتیاجی به تماس گرفتن با مامانی نداری، باید خودت در مورد کاری که باید بکنی تصمیم بگیری».

این مطلب را هم بخوانید :   چرا گروه موسیقی پانک روسی مسابقه فینال جام جهانی روسیه را به هم زد؟

اما لوینسکی بسیار خونسرد بود و جواب اونا رو اینجور داد:«پس باید بدونین که دارم به سمت همکاری نکردن مایل میشم». اینجا بود که ماموران تصمیم می گیرن نه فقط اون بلکه خونواده اش رو هم تهدید کنن. لوینسکی ادامه ماجرا رو اینجور توصیف می کنه: «و بعد اون گفت: توئم باید بدونی که ما داریم به این موضوع فکر می کنیم که به خاطر چیزایی که در نوار گفتی مادرت انجام داده اونو به دادگاه بکشونیم». بعد از این سخنان بود که لوینسکی به اونا میگه می خواد با یکی تماس بگیره، یا مادرش یا یه وکیل، قبل از این که تصمیم بگیره دستگاه شنود روی بدن خود نصب کرده و اجازه بده تماس هاش به وسیله اف بی آی شنود شن. در آخر ماموران اف بی آی با درخواست اون موافقت کرده و لوینسکی میگه که می خواد از تلفن سکه ای تو یه فروشگاه محلی واسه تماس با مادرش استفاده کنه.

لوینسکی کلماتی که بعد از تماس با مادرش به زبون آورده رو اینجور تشریح می کنه: «اف بی آی… منو گرفته… من توی یه هتل هستم». مادرش تلاش می کنه به اون دلداری داده و اونو به آرامش دعوت می کنه.
هم اینکه لوینسکی جزییات ماجرای گفتن ماجرای رابطه خود با لیندا تریپ رو بازگو می کنه، زنی که در آخر به تیم بررسی ماجرا رابطه بین کلینتون و لوینسکی رو لو داد. همه ماجرا از اونجا شروع شد که تیم کارکنان کاخ سفید به خاطر نگرانی از رابطه نزدیک لوینسکی و کلینتون عزمشونو جزم کردن اونو از کاخ سفید دور کنن و به پنتاگون منتقل کنن. لوینسکی ادعا می کنه که همه این اقدامات با اطلاع معشوق «مغموم» اون انجام شده.
لوینسکی ادعا می کنه که این دو هر روز همدیگه رو می دیده و آخر هفته ها دیداری عاشقانه با هم داشتن تا این که تغییر شغل و محل کار اون به شکلی یهویی انجام شد.

بعد از این ماجرا بود که برخلاف گذشت، مونیکا تا نیمه های شب منتظر موند تا کلینتون با اون تماس بگیره و به اون قول دهد که اونو بعد از انتخابات دوباره به کاخ سفید باز خواهد گردونه. در اون زمان ۵ ماه از رابطه این دو می گذشت و بعضی از کارکنان کاخ سفید متوجه رفت و آمدهای زیاد لوینسکی در دفتر کار رییس جمهور شده بودن اما هیچکدوم از اونا به طور علنی در مورد وجود رابطه ای بین این دو صحبت نمی کرد.
تغییر محل کار لوینسکی وقتی اتفاق افتاد که کلینتون در حال برگزاری کمپین انتخاباتی دوره دوم ریاست جمهوری خود بود که به خاطر همین این دو ممکن بود روزا و یا هفته ها همدیگه رو نبینن.

مونیکا لوینسکی میگه: «من این خاطر جمع نبودن ناخوشایند رو داشتم که شاید اون تموم این کارا در ۶ ماه گذشته انجام داده تا در طول دوران انتخابات منو ساکت نگه داره.
چقدر احمق بودم که این موضوع رو باور کردم و اونو قبول کردم. من شدیدا احساس درموندگی و خالی بودن می کردم. و شرایط دیگری هم وجود داشت که در این وضعیت باعث شد موضوع رو با لیندا تریپ در میان بذارم». لوینسکی در مورد تصور خود در اون دوران میگه که با بی تجربگی به قول کلینتون امیدوار بوده و بعد از پایان پیدا کردن انتخابات هم  فهمید که خبری از پیشنهاد کار در کاخ سفید واسه ایشون وجود نداره. این موضوع اونقدر واسه لوینسکی دردناک و سخت بود که بعد از چند ساعت به فکر خودکش میفته.

ایشون در مصاحبه خود در این مورد اینجور میگه: «زمین یهو زیر پای من لرزید. احساس گناه زیادی می کردم و شدیدا می ترسیدم». یکی از ماموران اف بی آی درگیر پرونده این موضوع رو تایید می کنه و میگه که لوینسکی بین شخصیتی هیستریک، عصبانی و بددهان در حال تغییر بود. همه این ماجرا در ژانویه  ۱۹۹۸ در هتل ریتز کارلتون اتفاق افتاد، هتلی که قرار بود لیندا تریپ و لوینسکی در اون با هم بر بخورن. ماموران اف بی آی تا شب اونو در این هتل نگه داشتن. لوینسکی ادعا می کنه چیزی که همکاری با ماموران تحقیق رو واسه اون سخت می کرد این بود که هنوز عاشق کلینتون بود و بر قراری که با اون گذاشته بود به فکر بود، تا این که مادرش رو تهدید کردن و اون دیگه چاره ای بجز همکاری با ماموران نمی دید.